در این پست می خواهم شعر یکی از برادر زاده های خودم را برایتون بذارم این شاعر کوچک اولین شعری است که گفته و اسم شعر خود را هم گذاشته خدای مهربون البته هنوز شروع شعر گفتن اوست و برای دلگرمی ایشون این شعر گذاشتم تا شما دوستان اون رو راهنمایی کنید تا هر روز بهتر و بهتر بشه و شعر های زیبایی بسراید ضمنا این شعر از یک پسر11ساله است .محمد جواد جون دوستت دارم .
خدای مهربان
خدا خدای خوبی
خدای ابر و بادی
خدای ماه و خورشید
تو خدای مهربانی
تو که پاکی و توانا
تو خدای بی نظیری
تو چراغ راه مایی
تو خدای بی کرانی
نظرات شما عزیزان:
نغمه
ساعت22:15---7 بهمن 1391
پاسخ:
سلام
درسته ما خیلی وقتا چیزایی رو یادمون میره که همیشه جلومونه اما زمانی بیادشون می افتیم که پشت سرشون گذاشتیم
نگران نباش.....
حال من خوب است.......
بزرگ شده ام........
دیگر انقدر کوچک نیستم......
که در دلتنگی هایم گم شوم !
آموخته ام........
که این فاصله ی کوتاه
بین لبخند و اشک.....
نامش زندگیست !
آموخته ام.......
که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود.
راستی.......
دروغ گفتن را هم خوب یاد گرفته ام.......
حال من خوب است.......
"خــــــــــــوب خــــــــــــــــــوب"
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
اصل مطلب و آدرس
aslematlab.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.