به وبلاگ اصل مطلب خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب
پروفایل
موضوعات
آزاد
دل نوشته
گوناگون
عاشقانه
طنز
غمگین
انتظار
مناسبتی
کتاب
موسیقی
پاپ
مداحی
سنتی
مطالب دینی
اضافات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 138
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 194
بازدید کل : 289264
تعداد مطالب : 220
تعداد نظرات : 55
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

مهدی بیاااا

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 21:18 | |

 

تاریخچه روز والنتاین

 

 

والنتاین در قرن اول میلادی در روم زندگی می کرد. در آن زمان روم تحت سلطه پادشاهی جنگجو به نام کلادسیوس بود که دوست داشت سربازان برای حضور سپاهش در جنگ داوطلب شوند ولی مردها نمی خواستند بجنگند، و کلادسیوس این کمبود سرباز را ناشی از سستی مردها در ترک عشق می دانست، پس همه ی نامزدی ها و ازدواج ها را ملغی اعلام کرد، همانطور که گفته شد والنتاین که در آن زمان یک کشیش بود با او به مبارزه برخاست و به همراه ماریوس مقدس عزم خود را جزم کردند تا زوج های جوان را به طور سری به عقد هم درآورند.

پس از با خبر شدن پادشاه از این قضیه برای سر والنتاین مقدس جایزه تعیین شد و او زندانی شد.

وقتی در زندان بود بسیاری از کسانی که او آنها را به عقد هم در آورده بود به دیدنش رفتند.

آنها گل و نامه های محبت آمیز خود را از بالای دیوار زندان پرتاب می کردند. تا اینکه سرانجام در روز ١٤ فوریه سال ٢٦٩ قبل از میلاد به قتل رسید.

یکی از ملاقات کنندگان او دختر زندانبان بود، روزها به دیدارش می آمد و چند ساعتی با هم صحبت می کردند. روزی که قرار بود والنتاین کشته شود نامه ای برای تشکر از دختر زندانبان نوشت که با جمله “Love from your valentine” خاتمه یافت.

در سال ٤٩٦ بعد از میلاد، پاپ کلادسیوس ١٤ فوریه را به افتخار او روز والنتاین نامید. از سالها قبل روز ١٤ فوریه کسانی که یکدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایای ساده ای چون گل می فرستادند.

 

 

در نقاط مختلف دنیا در این روز مراسم مختلفی برگزار می شود که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

در انگلستان کودکان به شیوه بزرگسالان لباس می پوشیدند و می خواندند:

صبحت بخیر، والنتاین

قفل هایت را مثل قفل های من باز کن

دو تا و سوی بعد از آن

صبحت بخیر والنتاین

در ولز، روز ١٤ فوریه مردم به هم قاشق های چوبی هدیه می کنند که روی آنها را با قلب و کلید تزیین کرده اند این اشیای تزیینی به این معناست که "عشق من، تو قفل قلب مرا باز کردی."

در قرون گذشته در این روز مردی که دختری را دوست داشته برایش لباس هدیه می فرستاده اگر دختر هدیه را می پذیرفته به معنای پذیرش خواستگاری او بوده است.

بعضی مردم عقیده دارند اگر در روز والنتاین یک سینه سرخ بالای سر دختری پرواز کند به معنی این است که او با یک دریا نورد ازدواج خواهد کرد. اگر یک گنجشک ببیند یعنی شوهرش فقیر ولی بسیار خوش اخلاق است و اگر یک سهره ببیند به معنای ازدواج با یک مرد میلیونر خواهد بود.

افسانه دیگری نیز می گوید اگر یک دختر یک سیب را از دم گرفته بچرخاند و در همین حال نام ٥ پسر مورد علاقه اش را به زبان بیاورد با پسری ازدواج خواهد کرد که در زمان ایستادن سیب نامش در زبان او بوده است و اگر همین سیب را از وسط بدو نیم کند تعداد تخمه های سیب تعداد فرزندان او خواهد بود.

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 14:10 | |
زندگی یعنی چه ؟

شکوفه های درخت آلبالو باغچه خانه مان

زندگی یعنی همین عکس ....

زندگی یعنی شکفتن.....

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:زندگی چیست,زندگی , اصل مطلب, اصل مطلب, در ساعت 19:15 | |
تقدیم به مادر عزیزم ........... دوستت دارم.

 

 

 

 

این داستان هدیه به بهترین مادر دنیا

 

 

 شبی پسر کوچکی یک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند:پسرک با خط بچگانه نوشته بود: کوتاه کردن چمن باغچه: ۵ دلار مرتب کردن اتاق خوابم:
۱دلار بیرون بردن زباله ها: ۲ دلار نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم: ۶ دلار جمع بدهی شما به من: ۱۴دلار مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد. لحظه ای خاطراتش را مرور کرد. سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت: بابت سختی ۹ ماه بارداری، که در وجودم رشد کردی: هیچ بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم: هیچ بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی: هیچ بابت غذا، نظاقت تو و اسباب بازی هایت: هیچ و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است. وقتی پسرک آنچه را که مادرش نوشته بود خواند، با چشمان پر از اشک به چشمان مادر نگاه کرد و گفت: مادر دوستت دارم. آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلآ به طور کامل پرداخت شده...!
فردا نه چند ساعت بعد هم نه چند ثانیه هم نه همین الان...
برای مادرت یه کاری کن، اگر زنده است دستش را، اگر به آسمان رفته است، قبرش را...
اگر پیشت نیست، یادش را، اگر قهری، چهره اش را، اگر آشتی هستی، پایش را، ببوس...
مادرم دوستت دارم...

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:عاشقانه,مادر,تقدیم به تمام مادران جهان ,مادرمن ,دوستت دارم,اصل مطلب, در ساعت 23:9 | |
وقتی ک دلبستم به تو....

 

وقتي كه دل بســتـم به تـــو دنيـا همان يك لحظه بود

آن دم كه چشــمــانت مــرا از عمــق چشــمــانم ربود

رد مي شدي چــون سـايه اي چشمم به دنبالت دويد

حسي كه در چشم تو بود دل را به سويت مي كشيد

وقتي گــذشــتي ، در فــضـــا پيچيـــد عــطـــر رازقـي

يك نـغـمــه در گـوشم مدام مي گفت ديگر عــاشـقي

مجـــذوب لبخنـــدت شدم ، وقتي كه لبهـــايت شكفت

در سيـــنه قـلـب  ِ ســركشـــم نـــام تـــو را آرام گفت

انــگـــار از روز ازل ايـــن نــــام را او مــي شــنـاخــت

آسـوده و آرام پــس ، خــود را به چشمــان تــو باخت

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:وقتی دلبستم به تو,دل,دلبستم,وبلاگ,اصل مطلب,اصل مطلب,شعردلبستن, در ساعت 22:34 | |
زندگی

زندگی دل بستن و دل کندن است

حاصل این قصه تنها ماندن است  

زندگی یعنی تهی اندر تهی

بر نداشتن های خود بالیدن است  

زندگی یعنی ز سوز هجر یار

قطره اشکی شدن باریدن است  

زندگی یعنی ز بیداد زمان

همچو برگی در خزان رقصیدن است

زندگی یعنی شکست ناگزیر

کاخ رویاها زهم پاشیدن است  

زندگی با گریه چون آغاز شد

از ستم های فلک نالیدن است  

زندگی گاه فرار از دردها

در پس درهای بسته مردن است

در پی آسایش یک روزه ای

جاده بی منتها پیمودن است

راه رفتن بر فراز پرتگاه

زیر پای خویش را نادیدن است

سال ها عشق و وفا اندوختن

وان به لبخند گلی بخشودن است  

زندگی یعنی صدایی بی صدا

زیر بار آرزو جان دادن است

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:زندگی,اصل مطلب,زندگی, وبلاگ ,, در ساعت 19:14 | |
گم شدن در مه

 

دنیا کوچکتر از آن است

که گم شده ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده اند

چمدانشان را می بندند

و ناپدید می شوند

یکی درمه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:گم شدن ,اصل مطلب, عاشقانه , ازاد, دلنوشته , وبلاگ اصل مطلب, در ساعت 18:16 | |

 

من هیچ ندارمخانوم محترم من

هیچ
...

جز چند دانه سیگار

همین صفحه و این قلم
 

و مشتی افکار ابلهانه

تکیه بده

به شانه هایم تکیه بده

گریه کنمن نیز چنین خواهم کرد....
 

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:اصل مطلب, در ساعت 18:7 | |
شعر شاملو

من بد بودم اما بدی نبودم
تو خوبی
و این همه‌ی اعتراف‌هاست

تو را شناختم.. تو را یافتم.. تو را دریافتم و همه‌ی حرف‌هایم شعر شد.. سبک شد
عقده‌هایم شعر شد.. سنگینی‌ها همه شعر شد
بدی شعر شد.. سنگ شعر شد ..علف شعر شد.. دشمنی شعر شد
همه شعرها خوبی شد

به تو گفتم: «گنجشکِ کوچکِ من باش
تا در بهارِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»

من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست، بزرگ‌ترین اقرارهاست
دلم می‌خواهد خوب باشم
دلم می‌خواهد تو باشم و برای همین راست می‌گویم

نگاه کن:
با من بمان!

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 1:34 | |
تو همانی که در پی ات بودم ...

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم

درست مثل همانی که فکر می کردم

شبیه . . . ساده بگویم کسی شبیهت نیست

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

تو جان شعر منی و جهان چشمانم

مباد بی تو جهانی که فکر می کردم


تمام دلخوشی لحظه های من از توست

تو آن آن زمانی که فکر می کردم

درست مثل همانی که در پی ات بودم

درست مثل همانی که فکر می کردم

[+] نوشته شده توسط مهربون در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:شعر عاشقانه , وبلاگ اصل مطلب, حرف حساب, در ساعت 23:27 | |
سکوت من

با تو نگاه خسته ی من حرف می زند

آری لبان بسته ی من حرف می زند



قدری بمان، سکوت مرا گوش کن برو

دارد دل شکسته ی من حرف می زند



من عاشقم هنوز، نگاه معذبت

از عهد ناگسسته ی من حرف می زند



تو فال سرنوشت منی،فال من هنوز

از طالع خجسته ی من حرف می زند



هر شب کنار پنجره ای باز،آسمان

با بالهای بسته ی من حرف می زند



هر شب کنار پنجره ای رو به انتظار

با تو نگاه خسته ی من حرف می زند

[+] نوشته شده توسط مهربون در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 23:2 | |
عیدتاااااااااااااااااااااااااااااااااان مبارک

یا صاحب الزمان این روز بزرگ رو به شماااااااااااااااااااااااااااا و تمام شیعیان و مسلمانان جهان تبریک میگم .

یا صاحب الزمان تو را قسم میدهمت به این شب بزرگ

دوری بسه ....

چشم ما را با طلوع خورشید وجودت روشن کن ....

اللهم عجل الولیک الفرج.....

[+] نوشته شده توسط مهربون در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 23:16 | |
میلاد خاتم پیامبران مبارک...

ضمن عرض تبریک و تهنیت به مناسبت میلاد با سعادت بهانه هستی خاتم الانبیا حضرت محمد صل الله علیه و آله وسلم و همچنین میلاد فرخنده  حضرت امام جعفر صادق علیه السلام  خدمت آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و تمامی مسلمانان ,به همین مناسبت تعدادی پیامک آماده کرده ایم که در ادامه مطلب میتوانید مشاهده نمایید.

 

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر

پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد. . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در  شـــــام  ولادت دو  قــطب عالم / تبریک به  صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .

[+] نوشته شده توسط مهربون در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:اس ام اس , اصل مطلب, وبلاگ , وبلاگ اصل مطلب, اس ام اس های زیبا,اس ام اس مذهبی, در ساعت 12:23 | |
تنهایی درد دارد....

 


ای دل! شدی سنگ صبوری برای همه.
همیشه شریک دردهایشان بودی و همنشین دل خرابشان..
همیشه لحظه های تنهایشان با تو تقسیم می شد و بغض های گلوگیرشان با گریه بر شانه های تو جاری می شد.  
ولی کاش می دانستند درد تو کمتر نیست، حال تو بهتر نیست..
کاش می توانستی فریاد زنی که تنهایی درد دارد و چه سخت است..
اما ملالی نیست!
شاید، شاید قسمتت این بود.
درد کشیده باشی تا بفهمی حال دلی را که درد امانش را بریده و بفهمی نگفته هایی را که پشت سنگینی یک بغض پنهان مانده.


 ********************

خدایا تنها مگذار دلی را که هیچکس دردش را نمی فهمد،
 چرا که خود می دانی چه سخت است تنهایی.

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:تنهایی درد دارد,اصل مطلب, , در ساعت 22:52 | |
حرف های کودکانه...

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:نامه عاشقانه, حرف کودکانه, حقیقت, اصل مطلب , وبلاگ اصل مطلب, در ساعت 22:38 | |
ارتباط....

 

 

 

اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.

 

خودد را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگش 

خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.

 

این همه خود را تحقیر نکنید،خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

 

امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

 

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:گیرنده, پیام ,خدا, اصل مطلب, وبلاگ اصل مطلب, در ساعت 21:58 | |
خانه دوست اینجاست

 

من دلم می خواهدخانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار خانۀ ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگرخانۀ دوست کجاست

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:اصل مطلب, سهراب , خانه , خانه دوست , خانه دوست کجاست, وبلاگ اصل مطلب, در ساعت 1:16 | |
شاعر کوچک

   در این پست می خواهم شعر یکی از برادر زاده های خودم را برایتون بذارم این شاعر کوچک اولین شعری است که گفته و اسم شعر خود را هم گذاشته خدای مهربون البته هنوز شروع شعر گفتن اوست و برای دلگرمی ایشون این شعر گذاشتم تا شما دوستان اون رو راهنمایی کنید تا هر روز بهتر و بهتر بشه و شعر های زیبایی بسراید ضمنا این شعر از یک پسر11ساله است .محمد جواد جون دوستت دارم .

 

خدای مهربان

خدا خدای خوبی

خدای ابر و بادی

خدای ماه و خورشید

تو خدای مهربانی

تو که پاکی و توانا

تو خدای بی نظیری

تو چراغ راه مایی

تو خدای بی کرانی

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:خدا, خدای مهربون,شعر بچه کوچک ,شاعر کوچک,شعر ,زیبا,شعرزیبا, در ساعت 13:51 | |
زندگی همین حالاست....

 

 

در سمت توام 

دلم باران

دستم باران

دهانم باران

چشمم باران

روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم

هر اذانی که می وزد پنجره ها باز میشوند

یاد تو کوران میکند

هر اسم تورا که صدا میزنم ماه ، در دهانم هزار تکه میشود

کاش من همه بودم با همه دهان ها تورا صدا میزدم

کفش های ماه را به پا کرده ام

دوباره عازم توام

تا بوی زلف یار در آبادی من است

هر لب که خنده ای کند از شادی من است

زندگی با توست

زندگی همین حالاست......

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:زندگی,خدا,درددل با خدا,گفتگو با خدا,زندگی همین حالا,درد,درد دل, در ساعت 1:47 | |
صدای پر زدن بال نور

 

 



صدای پرزدن بال نور می آید

و گفته اند که وقت ظهور می آید

کسی برای دلم آب و دانه می ریزد

کسی که خاک دلم را دوباره می بیزد

دوباره  حال دل آسمانیم ابری شد

ببین نصیب دلم آخرش چه صبری شد

که انتظار تورا تا همیشه خواهم داشت

وکوچه کوچه برای تو یاس خواهم کاشت

به انتظار تو سوگند من پر از دردم

و توی جمعه به دنبال عشق می گردم

تو گریه های مراهم ندیده ای آقا ؟

بگو! بگو که غمم را شنیده ای آقا

بگوکه توی همین جمعه می رسی از راه

وصبح می رسد از برق چشم تو ناگاه

 

 

 

تو جمعه می رسی از راه خوب می دانم

تورا به لهجه ی خوب جنوب می خوانم......

 

سروده : خانم سکینه رسولی

[+] نوشته شده توسط مهربون در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 18:3 | |
میدانم که می آیی

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 14:6 | |
آقا جون امامتت مبارک

 

صد شاخه گل محمدی با صلوات
تقدیم امام عسگری در عتبات
جز حضرت مهدی نبود نائب او
آغاز امامتش درود و صلوات
آغاز امامت حضرتش بر شما مبارک
اللهم عجل لولیک الفرج

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 13:58 | |
آغاز امامت صاحب الزمان

آغاز امامت امام عصر(عج) بر تمامی شیعیان و منتظران حضرتش مبارک باد.

 

زیارت امام زمان (عج)

 

بیا دو باره پاک کن زجاده ها غبار را                         به عاشقان نوید ده رسیدن بهار را!

تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو                      بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را!

 

ای عشق! بیا كه سینه‌هامان شد چاك                    «این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاك

چشمی كه تو را ندیده باشد كور است                    خون شد دل ما، «متی ترانا و نراك»

 

در تاك مگر شراب پنهان نشده؟                              در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟

ای بی‌خبران كه مُنكر صبح شدید                           در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟

امام زمان (عج)

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:انتظار ,امامت امامعصر,تبریک امامت,شروع امامت امام عصر, در ساعت 13:41 | |
آقا جون تسلیت....

 

 

هشدار که ماتم عظیم است امروز / دلها همه با غصه ندیم است امروز
بر صاحب عصر تسلیت باید داد / کان درّ گرانمایه یتیم است امروز . . .

التماس دعا

[+] نوشته شده توسط مهربون در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 13:32 | |
خواب

 

هر چند ،

 

نمی دانم خواب هایت را با که شریک می شوی

 

اما هنـــوز ،

شریک تمام بی خوابی های من تویی .....

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 29 دی 1391برچسب:, در ساعت 10:29 | |
درد

 

 

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

با مردم بی درد ندانی که چه دردیست

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 29 دی 1391برچسب:, در ساعت 10:12 | |
حرف دل

 

 

 

غم هجران تو را چاره و درمان چه کنم ؟

همه روز و همه شب دیده ی گریان چه کنم ؟
ای که آرامش جان در گروی روی تو بود

رفتی و بی تو بر این حال پریشان چه کنم ؟
تن من نی شد و شد نغمه ی دل بی تو حزین

وای بر من تو بگو بـا نی نـالان چه کنم ؟
کس ندانست چه بگذشت میان من و تو

بی تو در انجمن این همه نادان چه کنم ؟

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در جمعه 29 دی 1391برچسب:, در ساعت 1:11 | |

 

 

همه مرا به خنده های با صدا می شناسند ، این بالش بیچاره ، به گریه های بی صدا !

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, در ساعت 23:49 | |
گنجشک و آتش

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
و برمی گشت !
پرسیدند :
چه می کنی ؟
پاسخ داد :
در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم
گفتند :
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد
گفت :
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :
هر آنچه از من بر می آمد
!!

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, در ساعت 20:19 | |
سلام های دروغین

 

کی میدونه سلامهای دروغین کجا میدن ؟

راه دورنرید

فکر بی خودی نکنید ....

اگه یه سری به این چت روم ها بزنید می بینید که همه به هم دروغ میگن . همون اول که وارد میشی بهت سلام میدن و میگن شما بهترین کس زندگیشون هستی ، از همون اول شما تنها فرد در زندگیشون هستی ، از همون اول شما بهترین انتخابشون هستی ، از همون اول .....

آره از همون اول شما همه چیز هستی یه فرشته ای که خدا آفریده برای اون ....

جالبه تو هم دلت گرم میشه ، تو هم بهش دل میبندی تو هم براش درد و دل میکنی ، تو هم از عشق میگی ، اما چه فایده تو راست گفتی در حالیکه اینجا از سلام تا آخرین کلام دروغ بوده .

سرت کلاه رفت ....

اونم چه کلاه گشادی...

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, در ساعت 14:55 | |
دروغگوی بزرگ...

كجایی؟!!!

توکه نیستی هَمه می خواهَند جای تو را پَر كنند!!

بیا!...
بِ هَمه بگو!!

تو تكرار شَدنی نیستی!!!

جای تو جز با خودت پر نِمیشود!!

 

این را تو گفتی و نوشتی اما من که خواندم فهمیدم دوری.........

تو مرا پلکانی میدانستی برای رسیدن به همه .چون رسیدی فراموش شدم ....

باز تعارف کردی .

نمیدانم شاید دوباره پلکان میخواهی......

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, در ساعت 14:44 | |
خدا کجاست.....

بی حوصله قدم زنان میرفتم

نا امید ازهمه زندگیم

حوصله ام سر رفته بود به نیمکتی رسیدم و روی آن نشستم به زمین جلوی خودم خیره بودم .

نا گهان دستی روی شانه هایم احساس کردم به طرف دست نگاه کردم دیدم پیرمردی کنارم نشسته .

آرام گفتم بفرمایید کاری دارید

گفت : بله پسرم

گفتم : پدر جان اگه آدرس میخوای یا جایی میخوای بری من حوصله ندارم خواهش میکنم بی خیال من شو .

پیرمرد گفت : پسرم من با خودت کار دارم .

گفتم : بفرما یید پدر جان من حوصله ندارم .

گفت : تو این همه خواستی من را از خودت جدا کنی آیا بد نیست به من دردت را بگویی .

گفتم : تو که خودتم نیاز به کمک داری پدر جان بی خیال ما شو کاری از دست هیچ کس بر نمی آید .

گفت : راست میگی پسرم اما آدرس اونی که میتونه کمکت کنه میدونم .

گفتم : پدرجان تو نه منو میشناسی ، نه میدونی دردم چیه!!! چطور میدونی کی میتونه کمکم کنه ؟

گفت : درست میگی من نمیدونم اما اون خوب میدونه

خواستم یه جوری از دست پیرمد خلاص بشم گفتم : بذار دلش نشکنه بپرسم کیه و بلند بشم برم

هنوز خواستم بگم کیه

گفت : به خدا گفتی دردتو .......

گفتم : کی ؟؟؟؟؟

گفت : خدا..........

بهش بگو....

دست رد به سینه ات نمیزنه ....

گفتم : این حال  الان من مقصر خودشه

گفت : پسرم مطمئن باش خدا برای کسی مشکل نمیسازه ، اما گشاینده هر مشکلیه ....

گفتم : باشه پدرجان میرم بهش میگم .

دیگه حوصله حرف زدن نداشتم .بلند شدم راه افتادم. هنوز چند قدمی نرفته بودم که پیرمرد با صدای بلند گفت : برو خدا به همراهت اما همونجور که میری بهش بگو 

هیچی به پیر مرد نگفتم اما با خودم گفتم : برو باباجان!

خدا برا من نه وقتشو داره ، نه من باهاش کاردارم ، راست میگه خدا ، خودش یه دفعه بیاد سراغ من بگه دردت چیه .

چند قدمی که رفتم صدایی گوشمو نوازش داد ؛ بهتر که گوش دادم فهمیدم که موقع اذونه

گفتم : هه هه خدا باز که منت مومنات و میکشی بیان عبادتت کنن که ، ولی من باهات قهرم نمیام برو با همونا خوش باش ، تو که درد منو دوا نکردی چرا من باید با تو به حرفم !!!!!

باز راه افتادم...

تو حال خودم بودم یه دفعه صدایی گفت : بازا هر آنچه هستی بازا....

صدا خیلی قشنگ بود وایسادم اطرافمو نگاه کردم کسی نبود .گفتم توهمه ببین دارم دیونه میشم .

صدا گفت : منم ، دنبال من نگرد من نیازی به عبادت ندارم ، اما همیشه وقت برای شنیدن درد ها دارم ، گفتی بیام سراغت اومدم بگو دردت چیه .....

بغضم شکست و گریه افتادم .

تازه فهمیدم خدا حرف دلارو خوب میشنوه.....

 

 

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:خدا,خداکجاست,خدای نزدیک, خدای من ,خداکجایی,داستان خدا ,داستان خدا کجاست,داستان, حرف دل , درد دل باخدا, در ساعت 11:21 | |
خاطره

 

 

میگویند باران که میزند بوی خاک بلند میشود

اما اینجا باران که میزند بوی خاطره بلند میشود.......

[+] نوشته شده توسط مهربون در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, در ساعت 11:10 | |
تمرین عشق بازی

 

من چرک نویس احساسات تونیستم .......

دوستت دارم هایت را ....

جای دیگری تمرین کن !!!!!!!!!!!

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, در ساعت 2:0 | |
دوست دارم .....

 

اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاك كنم.

اگر اشك بودم مثل باران بهاري به پايت مي گريستم.

اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميكردم.

اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم...

ولي افسوس كه نه بارانم نه اشك نه گل و نه عشق...

اما هر چه هستم.......

دوستت دارم.

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, در ساعت 1:44 | |
می سپارمت به خدا....

دلم نگرفته از اينکه رفته اي ...

 

دلگيرم از همه دوست داشتنهايي که گفتي ولی نداشتي...!!!

 

 

                                                                

 

                                                             می سپارمت به خدا،همان که هیچ وقت نخواست

                                                                                    تو را به من سپارد....

 

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, در ساعت 1:34 | |
قهر

 

فقط با دوست میشود قهر کرد!!!! غریبه ناز ما را نمیکشد!!!!!!!!!!!!

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, در ساعت 1:2 | |
ابدی شدن

 

برای ابدی شدن گاهی باید رفت

به قلب کسی و ماند برای کسی

ابدی شدن باید از مجنون یاد گرفت برای کسی موند تا ابدی شد..............

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, در ساعت 1:51 | |
خالی شدن

 

 

 

 

اگه میخوای خالی بشی،

بی صدا خدارو صدا کن ..........

[+] نوشته شده توسط مهربون در چهار شنبه 26 دی 1391برچسب:, در ساعت 23:54 | |
خدایا جاده تموم نشه


توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست

 

 پیاده یا سواره بودنت فرقی نمی کنه،

 

 

 

 اما اگه همراهی داشته باشی که تنهات نذاره

 

 

 ،بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه .....

[+] نوشته شده توسط مهربون در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, در ساعت 23:47 | |
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 15 صفحه بعد

درباره وبلاگ

نگران نباش..... حال من خوب است....... بزرگ شده ام........ دیگر انقدر کوچک نیستم...... که در دلتنگی هایم گم شوم ! آموخته ام........ که این فاصله ی کوتاه بین لبخند و اشک..... نامش زندگیست ! آموخته ام....... که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود. راستی....... دروغ گفتن را هم خوب یاد گرفته ام....... حال من خوب است....... "خــــــــــــوب خــــــــــــــــــوب"
آرشيو
3 آذر 1392
2 مرداد 1392
1 مرداد 1392
7 تير 1392
5 تير 1392
4 تير 1392
3 تير 1392
1 تير 1392
7 خرداد 1392
3 خرداد 1392
7 ارديبهشت 1392
6 ارديبهشت 1392
5 ارديبهشت 1392
4 ارديبهشت 1392
3 ارديبهشت 1392
2 ارديبهشت 1392
1 ارديبهشت 1392
7 فروردين 1392
6 فروردين 1392
5 فروردين 1392
4 فروردين 1392
3 فروردين 1392
2 فروردين 1392
1 فروردين 1392
7 اسفند 1391
6 اسفند 1391
5 اسفند 1391
4 اسفند 1391
3 اسفند 1391
2 اسفند 1391
1 اسفند 1391
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
مهربون
لينكستان
دانلودفیلم اونجوری عکس اینترنت ماهواره ای سرورو...
شبنم چت
چت باران
تفسیر قرآن مجید و سنت نبوی
یادداشتهای شبانه
برتر بلاگ
وب نوشته های جواد رحیم زاده
بروز ترین پایگاه خبری محسن چاووشی
secret of my heart
قرآن کریم
عکـس عکـس عکـس
جدید ترین ها
فروم جالب
دانلود سنتر
مطالب جالب
دانلود,موزیک,عکس,فیلم
* *مطالب جالب و فوق العاده از سراسر وب**
کاش یکم بارون بگیره
انیسا
ساعت رومیزی ایینه ای
رقص نور لیزری موزیک

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اصل مطلب و آدرس aslematlab.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

شیعه نیوز
دست نوشته های من
سایت رسمی محسن چاووشی
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
شوری سنج اکواریوم
مستر قلیون
یکانسر
آی کیو مگ

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , aslematlab.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com