نام زهرا عقده از دل مي برد كشتي دل را به ساحل مي برد
مونس مادر روزی پیامبر وارد منزل شدند. صدای خدیجه را شنیدند که با کسی صحبت می کرد. نزدیک آمد. کسی را نزدیک خدیجه ندید. ـ «خدیجه! با کسی صحبت می کردی؟« خدیجه گفت: با فرزندی که در شکم دارم. آری اگر عیسی بن مریم در طفولیت سخن می گفت، فاطمه قبل از تولد هم صحبت مادر بود.
فاطمه دارای القاب بی شماری است؛ زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیه، معصومه، بتول، کوثر، حوراء انسیه، محدثه، حانیه، عذرا، مبارکه و لقب های دیگر. در این میان لقب زهرا از شهرت بیشتری برخوردار است و گاه با نام او همراه می آید، فاطمه الزهراء زهرا در لغت به معنی درخشنده و روشن است. این لقب از هر جهت برازنده فاطمه است. از آن روزی که خود را شناخت و وظیفه خود را تعهد کرد تا امروز و برای همیشه چون گوهری بر تارک تربیت اسلامی می درخشد. او صدیقه است. صدیقه فقط به معنای راستگویی نیست. بلکه به کسی گفته می شود که بتواند صحنه و صفحه دلش را به گونه ای آماده کند که مخاطب حضرت دوست باشد. فاطمه، طاهره است پاک و منزه که «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (سوره احزاب، آیه33). او راضیه است. به مقام رضا رسیده است. او مرضیه است یعنی کسی که مورد رضای خدا قرار گرفته است و پروردگار از او راضی است. او معصومه است. انسانی که معشوقش خداوند است و او نیز مورد عشق پروردگار می باشد به مقام عصمت می رسد. او بتول است. هیچ گونه آلودگی جسمانی نیز در او راه ندارد. او کوثر است. کوثر به معنای خیر کثیر است، هم چنین به کثیر النسل هم گفته می شود، کما این که نسل فاطمه در جهان معادل ندارد. به حوضی در بهشت نیز کوثر گفته می شود. نام سوره ای در قرآن نیز کوثر است که مربوط به فاطمه است. (بانوی آفتاب، ص6) او حوراء انسیه است. حوراء اشاره به بعد معنوی و انسیه اشاره به جنبه انسانی. یعنی مقام معنوی فاطمه در حد کمال در قالب جسمانی قرار گرفته است. او محدثه است.کسی که ملائکه با او سخن می گوید و به نوعی محل فرود و مراتبی از وحی قرار گرفته و مکاشفاتی دارد. جبرئیل بعد از رحلت رسول الله به خدمتش رسید و صحیفه فاطمیه را به او وحی داد. این کتاب که هم اکنون در دستان مبارک امام زمان «عج» قرار دارد راجع به اولاد فاطمه می باشد.
ای بانوی دوعالم برای ما هم دعایی بفرمایید درست است ما گنه کاریم ولی رو به که آریم .
آیاتی در شأن فاطمه و دیگر افراد اهل بیت رسول خدا نازل شده است که مصداق اتمّ و اکمل آن آیات می باشند و آنان نمونه کامل موضوع آیه می باشند. برخی از آیات که در شأن آنان نازل شده اند:
فاطمه تنها نساء نامی باشد. این آیه نیز همانند آیه تطهیر بزرگ ترین و مهم ترین سند افتخار و فضیلت خاندان رسول خدا است که پروردگار آنان را برگزید و به عنوان شایستگان اسوه های بشریت معرفی نمود.
این آیات بخشی از سوره دهر است که در شأن علی و خانواده آن حضرت نازل شده است. سیاق آیات، سیاق سرودن یک داستان است. داستان اقعی مردمی از مؤمنین که قرآن نامشان را ابرار خواند. و از پاره ای کارهایشان یعنی وفای به نذر و اطعام مسکین و یتیم و اسیرشان خبر داده، ایشان را می ستاید و وعده جمیلشان می دهد.
اهل بیت رسول الله کسانی هستند که خداوند مودت آنان را بر هر مسلمانی واجب کرده است و منظور از واجب کردن مودت اهل بیت تنها این است که محبت را وسیله ای قرار دهد برای این که مردم را به اهل بیت ارجاع دهد و اهل بیت مرجع علمی مردم قرار گیرند.
آیه ذوی القربی:
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ
(اسراء/26)
طبرسی با سلسله اسنادش از ابوسعید خدری صحابی رسول الله نقل می کند که وقتی این آیه نازل شد پیامبر فدک را به فاطمه بخشید. (تفسیر الدرالمنثور، ج4، ص177)
روایت کنند مردی را که، هفتاد سال یا صنم (نام بت) گفته بود، یکبار از زبانش اشتباهاً یاصمد «ای بی نیاز» صدا بر آمد
خداوند توجهی به حال این مرد پیر نموده و او را به هدایت مشرف گردانید. ملایکه ها عرض کردند یا الله این مرد هفتاد سال یا صنم گفت: یکبار آنهم اشتباً نام تو را (یاصمد) به زبان آورد، او را قبول درگاهت نمودی! خداوند (ج) به ملایک می گوید: شما نمی دانید که من هفتاد سال منتظر بودم تا این مرد نام من را صدا کند، حال که من (الله) را خوانده است شرط دوستی نیست که او را نپزیرم…
در مفهوم از احادیث شریف آمده است که شخص توبه کنند به مانند کسی هست که هیچ گناهی نکرده باشد. حتی خداوند جل جلاله به ملایکه های حفظه دستور می دهد تا گناه فلان بنده را از نامه اعمال اش پاک کن برای اینکه از گناه پشیمان شده است…
همه با هم
یا صمد...
[+] نوشته
شده توسط مهربون در دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:اصل مطلب,
وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد فقط به سادگی بگو همش تقصیر من بود ...
*******
برایم سیگاری اتش بزن میان لبهایم بگذارو دور شو.....من پر از باروتم...
*******
قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را ! این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!!!
*******
کوله بار غم هارا برمی داریم به شکرانه دیدار دوست یک سبد گل دعا به تبرک یادش یک بغل توبه بی ریا با بوی عطر ارغوان هنگام شنیدن صدای عشق از گلدسته های عبودیت به مهمانی یار می رویم
********
چقدر سخته بعد از مدتها نیمه گمشدت رو کامل پیدا کنی...
*******
هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند تو را نگران کند اگر او را که مراقب توست باور کنی ...
********
فرشتگان از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو انقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوقه من تا غمگین نباشه به یاد خالقش نمی افتاد !
********
خدا را دوست بدارید حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید
*********
در یک رابطه ی دونفره ؛ وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند ، حتماً یکیشون تمام حرفهای دلش رو نمیگه ... !
**********
به سـلـامتــی اون رفــــیقی که مــــجازیـه امـــــــــّــا . . .!!! یـه جوری واســــت سنـگ صـــــبوره که هیـــچ کـدوم از رفیــــقای واقـعـیت بـه گَـــــــرد پاش نمـــــیرسـن!!
*********
مـــذکر عزیــــز : " مــــــرد " بـــاش ! زمیــــن به مــــرد بودنـ ــــت نیــــاز داره ! مــــرد باش ؛ نـــه فقط با جســـمت ! مـــــرد بــــاش با نگــــاهت ، با احســـاست ، . . . ! مردونه حــــــرف بزن ، مـــــــردونه بخنــــــد ، مردونه گریــــــه کن ، مــــــردونه عشــــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . ! مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــردی نکن ؛ مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کــــرده و بهـــــت تکیـــــه کرده.....
********
میان این همه نوشتـــــــــــه های مجــــــــــــــــازی دلم برای طعم یک سطر دست خط واقعی تنگ شده ست آنهم از نوع صادقانه اش ..
از تو به آسمانها رسیدم ، شدم خورشید و بر روی دنیا تابیدم !
از تو به دریاها رسیدم ، مثل یک موج خروشان در آغوش ساحل قلبت خوابیدم!
از تو به عشق رسیدم ، عاشق شدم و راز عشق را فهمیدم !
از تو به همه چیز رسیدم ، شدم همدلی برایت و همه درد دل هایت را شنیدم!
از تو به فرداها رسیدم ، خوشبختی را در کنار تو بر روی صفحه دفتر عشق کشیدم!
از تو به رویاها رسیدم ، در خیالم به حقیقت رسیدم ، تو را لمس کردم و طعم عشق را با تو چشیدم!
روزها میگذرد ، لحظه به لحظه با تو شیرین است ، زندگی ام با تو همین است که من رسیده ام به جایی که دلم نمیخواد هیچگاه ترک کنم این دنیای عاشقانه را!
رها کردی مرا از تنهایی آنگاه که نسیم عشقت گرد و غبارها را از دلم برد، آنگاه که امواج پر از عشقت غمها را از دلم شست ، شدم عاشق و نشستم در دلت ، هنوز به یاد دارم معجزه آن چشمهایت ...!
خدا تنها روزنه امیدی است
که هیچگاه بسته نمی شود؛
تنها کسی است
که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد؛
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت!
تنها خریداریست
که اجناس شکسته را بهتر می خرد،
تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند،
وقتی همه پشت کردند،
آغوش می گشاید.
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود.
و تنها سلطانی است
که دلش با بخشیدن آرام می گیرد
نه با تنبیه کردن!
والنتاین در قرن اول میلادی در روم زندگی می کرد. در آن زمان روم تحت سلطه پادشاهی جنگجو به نام کلادسیوس بود که دوست داشت سربازان برای حضور سپاهش در جنگ داوطلب شوند ولی مردها نمی خواستند بجنگند، و کلادسیوس این کمبود سرباز را ناشی از سستی مردها در ترک عشق می دانست، پس همه ی نامزدی ها و ازدواج ها را ملغی اعلام کرد، همانطور که گفته شد والنتاین که در آن زمان یک کشیش بود با او به مبارزه برخاست و به همراه ماریوس مقدس عزم خود را جزم کردند تا زوج های جوان را به طور سری به عقد هم درآورند.
پس از با خبر شدن پادشاه از این قضیه برای سر والنتاین مقدس جایزه تعیین شد و او زندانی شد.
وقتی در زندان بود بسیاری از کسانی که او آنها را به عقد هم در آورده بود به دیدنش رفتند.
آنها گل و نامه های محبت آمیز خود را از بالای دیوار زندان پرتاب می کردند. تا اینکه سرانجام در روز ١٤ فوریه سال ٢٦٩ قبل از میلاد به قتل رسید.
یکی از ملاقات کنندگان او دختر زندانبان بود، روزها به دیدارش می آمد و چند ساعتی با هم صحبت می کردند. روزی که قرار بود والنتاین کشته شود نامه ای برای تشکر از دختر زندانبان نوشت که با جمله “Love from your valentine” خاتمه یافت.
در سال ٤٩٦ بعد از میلاد، پاپ کلادسیوس ١٤ فوریه را به افتخار او روز والنتاین نامید. از سالها قبل روز ١٤ فوریه کسانی که یکدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایای ساده ای چون گل می فرستادند.
در نقاط مختلف دنیا در این روز مراسم مختلفی برگزار می شود که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
در انگلستان کودکان به شیوه بزرگسالان لباس می پوشیدند و می خواندند:
صبحت بخیر، والنتاین
قفل هایت را مثل قفل های من باز کن
دو تا و سوی بعد از آن
صبحت بخیر والنتاین
در ولز، روز ١٤ فوریه مردم به هم قاشق های چوبی هدیه می کنند که روی آنها را با قلب و کلید تزیین کرده اند این اشیای تزیینی به این معناست که "عشق من، تو قفل قلب مرا باز کردی."
در قرون گذشته در این روز مردی که دختری را دوست داشته برایش لباس هدیه می فرستاده اگر دختر هدیه را می پذیرفته به معنای پذیرش خواستگاری او بوده است.
بعضی مردم عقیده دارند اگر در روز والنتاین یک سینه سرخ بالای سر دختری پرواز کند به معنی این است که او با یک دریا نورد ازدواج خواهد کرد. اگر یک گنجشک ببیند یعنی شوهرش فقیر ولی بسیار خوش اخلاق است و اگر یک سهره ببیند به معنای ازدواج با یک مرد میلیونر خواهد بود.
افسانه دیگری نیز می گوید اگر یک دختر یک سیب را از دم گرفته بچرخاند و در همین حال نام ٥ پسر مورد علاقه اش را به زبان بیاورد با پسری ازدواج خواهد کرد که در زمان ایستادن سیب نامش در زبان او بوده است و اگر همین سیب را از وسط بدو نیم کند تعداد تخمه های سیب تعداد فرزندان او خواهد بود.
[+] نوشته
شده توسط مهربون در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:,
شبی پسر کوچکی یک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند:پسرک با خط بچگانه نوشته بود: کوتاه کردن چمن باغچه: ۵ دلار مرتب کردن اتاق خوابم:
۱دلار بیرون بردن زباله ها: ۲ دلار نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم: ۶ دلار جمع بدهی شما به من: ۱۴دلار مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد. لحظه ای خاطراتش را مرور کرد. سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت: بابت سختی ۹ ماه بارداری، که در وجودم رشد کردی: هیچ بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم: هیچ بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی: هیچبابت غذا، نظاقت تو و اسباب بازی هایت: هیچ و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است. وقتی پسرک آنچه را که مادرش نوشته بود خواند، با چشمان پر از اشک به چشمان مادر نگاه کرد و گفت: مادر دوستت دارم. آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلآ به طور کامل پرداخت شده...!
فردا نه چند ساعت بعد هم نه چند ثانیه هم نه همین الان...
برای مادرت یه کاری کن، اگر زنده است دستش را، اگر به آسمان رفته است، قبرش را...
اگر پیشت نیست، یادش را، اگر قهری، چهره اش را، اگر آشتی هستی، پایش را، ببوس...
من بد بودم اما بدی نبودم
تو خوبی
و این همهی اعترافهاست
تو را شناختم.. تو را یافتم.. تو را دریافتم و همهی حرفهایم شعر شد.. سبک شد
عقدههایم شعر شد.. سنگینیها همه شعر شد
بدی شعر شد.. سنگ شعر شد ..علف شعر شد.. دشمنی شعر شد
همه شعرها خوبی شد
به تو گفتم: «گنجشکِ کوچکِ من باش
تا در بهارِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»
من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبیها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همهی اقرارهاست، بزرگترین اقرارهاست
دلم میخواهد خوب باشم
دلم میخواهد تو باشم و برای همین راست میگویم
نگاه کن:
با من بمان!
[+] نوشته
شده توسط مهربون در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,
نگران نباش.....
حال من خوب است.......
بزرگ شده ام........
دیگر انقدر کوچک نیستم......
که در دلتنگی هایم گم شوم !
آموخته ام........
که این فاصله ی کوتاه
بین لبخند و اشک.....
نامش زندگیست !
آموخته ام.......
که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود.
راستی.......
دروغ گفتن را هم خوب یاد گرفته ام.......
حال من خوب است.......
"خــــــــــــوب خــــــــــــــــــوب"
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
اصل مطلب و آدرس
aslematlab.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.